۱۳۹۲ اسفند ۲۳, جمعه

نرگس محمدی خطاب به ظریف : به جای “محکوم فتنه “حد اقل از یک واژه تعریف شده و حقوقی استفاده می کردید

جناب آقای دکتر ظریف
وزیرمحترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
پس از ملاقات سرکار خانم اشتون با سرکار خانم گوهر عشقی- مادر داغدار ستار بهشتی- و اینجانب، شاهد موضعگیری هایی از سوی مقامات و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران و مطبوعات، سایت ها و ارگان های محافظه کاران افراطی بودیم که اینجانب را با الفاظ و اتهامات بی اساس مورد توهین قرار داده اند. در این موضع گیری های ابهام و افترا آلود، اینجانب محارب، مسلح، فعال فتنه، عامل فتنه، فتنه گر و… نامیده شده ام.
اما در این میان خبری در سایت مشرق منتشر شد مبنی بر موضع گیری جنابعالی پیرامون این دیدار که اظهار کرده بودید: از ملاقات خانم اشتون با “محکومان فتنه” اطلاعی نداشتم.
هر چند سال ها است که با توهین، افترا، محرومیت و محکومیت های متعدد مواجه بوده ام و این افتراها امری جدید نیست، اما به کار بردن واژه “محکوم فتنه” از سوی وزیر محترم امور خارجه دولت اعتدال و تدبیر برایم غیر منتظره و تعجب انگیز بود.
متاسفانه واژه “فتنه” که از سال ۸۸ مستمسک و بهانه ای برای سرکوب، محکوم کردن و تضییع حقوق تعداد زیادی از شهروندان ایرانی شده است، نه عنوانی است مجرمانه و نه عملی است مشخص و تعریف شده و تندروهای حکومت از این واژه اساسا برای به “سه کنج” راندن مخالفان و منتقدان بهره می جویند و کارکردی سرکوبگرانه پیدا کرده است.
جناب آقای ظریف
اینجانب چون هزاران شهروند بی گناه ایرانی که با این عنوان مبهم، حقوق انسانی شان تضییع شده است، “محکوم فتنه” نیستم بلکه محکوم بی عدالتی و تبعیض هستم که نه تنها خودم بلکه اعضای خانواده ام حتی کودکان کوچکم طعم محرومیت و بی پناهی را می چشند. بنده نه تنها فتنه گر نیستم بلکه یک فعال حقوق بشر هستم که قصدی جز بهبود شرایط زیست انسانی هموطنانم ندارم.
ای کاش جنابعالی در این مصاحبه به جای “محکوم فتنه “حد اقل از یک واژه تعریف شده و حقوقی استفاده می کردید و حتی اگر می خواستید مرا یک محکوم به تحمل حبس بخوانید، مغلوب فضاسازی افراطیون نمی شدید و بر چسب افترا انگیز “فتنه گری” را بر پیشانی یک زن ایرانی و یک انسان که حرمت والایی در تفکر دینی ای که شما معتقد به آن هستید، نمی چسباندید.
فراموش نباید کرد که آقای روحانی با شرکت گسترده مردم در انتخابات و با حمایت و آرای تفکر اصلاح طلب و اعتدال گرا بر سر کار آمده و قدرت خود را نه از سوی حکومت و جناح محافظه کار تندرو بلکه از جانب طیف گسترده مردم معتقد به دموکراسی و آزادی کسب کرده است و تصور و توقع این است که گفتمان غالب دولت و سیاست های چنین کابینه ای اگر نه کاملا منطبق با آرای اصلاح خواهان، عدالت طلبان و آزادی طلبان جامعه، حداقل می بایست همسو با چنین جریانات و تفکرهای ملی و مردمی باشد.
استفاده از چنین الفاظی نه در شأن وزیر محترمی چون حضرتعالی است که به واقع موجب افتخار و سربلندی ملت در عرصه بین المللی شده اید و با پشتکار و درایت دولت تدبیر، سایه ابر سیاه جنگ و بخشی از تحریم ها را آرام آرام از سر ملت کنار زده اید، و نه در راستای شعارهای رییس جمهور محترم است که توانست پس از ۸ سال برافراشته شدن دیوار ترس و یاس و سرخوردگی ملت در عرصه های داخلی و بین المللی، دوباره جوانه های امید را در دل ملت بکارد و ترکی شکننده بر این دیوار ترس و یاس فرود آورد.
اینجانب نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر و از فعالان زنان جامعه سربلند و متمدن ایرانم و شرکت در چنین ملاقات ها و گفت و گوهایی با مقامات بین المللی و گروه های حقوق بشری را حق طبیعی و مسلم خود می دانم و نیک یقین دارم که جنابعالی به دلیل تخصص و اشراف خود به مسایل روابط و عرف بین الملل اذعان دارید که چنین ملاقات ها و نشست های کاری با فعالان مدنی جوامع، کاملا رایج و معمول بوده و از ارزش و اعتبار خاصی برخوردار است و اساسا طرح مسایلی چون جاسوسی و اقدامات مداخله جویانه از وجاهت قانونی و عرفی برخوردار نیست. این نشست ها نه دیدارهای حاشیه ای بلکه همان طور که سرکار خانم اشتون اظهار داشتند، برنامه هایی هستند که هدف جامعه جهانی است.
در جهان امروز احترام جامعه جهانی به جامعه مدنی در سراسر جهان نه تنها موجب تقویت جوامع مدنی است بلکه سازمان ها و نهادهای بین المللی را نیزدر پیشبرد اهداف صلح خواهانه در جهان یاری می کند.
در این راستا احترام به جامعه مدنی احترام به حقوق ملت ها و اراده مصمم آنها برای تحقق صلح پایدار جهانی و نهادینه شدن حقوق بشر ارزیابی می شود و هیچکس حق ندارد چنین حقی را از ملت ها سلب کند. دولت ها نمی توانند و نباید به تنهایی مخاطب و تصمیم گیر در گفت و گوهای بین المللی به ویژه در عرصه حقوق بشر باشند و نقش نهادهای مدنی بسیار تعیین کننده است.
اینجانب ضمن تشکر و احترام به تفکر بسیار با ارزش و شجاعانه خانم اشتون در احترام به جامعه مدنی و دعوت و گفت و گوی جدی ایشان با بخشی از فعالان زنان و حقوق بشر، این ملاقات را قانونی و در راستای حفظ منافع ملی سرزمینم می دانم و خواهان تداوم آن و به نوعی مشارکت جامعه مدنی در گفت و گوهای بین المللی برای پیشبرد اهداف اصلاح گرایانه جهانی و ملی هستم.
با سپاس
نرگس محمدی

۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

امیدوارم


پیگیری آزادی زندانیان سیاسی  خواسته جدی امثال من از رئیس جمهور منتخب هست.
امیدوارم بتونه دولتی متشکل از اصول گرایان منصف و اصلاح طلبان تشکیل بده.
امیدوارم حاکم مملکت بپذیره لازمه حفظ نظامش آزادی بیان و حتی نقد خود او هست.
امیدوارم 

۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

تصمیم آسونی نبود

دوست وبلاگیم الف پ 
چون در قسمت نظرات جا نشد اینجا برات می نویسم
دوست من این تصمیمی که گرفتم فکر نکن خیلی آسون بود. شرایط با چهار سال پیش فرق داره، چهار سال پیش پر از امید بودیم پر از شور و نشاط برای بهتر شدن مملکتمون ، سرتاسر وجودمون امید بود، ولی الان. این تصمیمم برای این بود که نمی خوام نا امیدی بر من چیره بشه، می خوام از اون امید های کمی که مونده بهترین استفاده رو بکنم. می خوام از شرایطی بدی که هست بهترین استفاده رو برای بازیابی این امید بکنم، گفتی چرا از کسی که به اصلاح طلب نیست حمایت کردی، تو این چند روزه کم بحث نکردم دربارش با دیگران. تو این شرایط تفاوت های حالتی که رای بدم و ندم رو در نظر گرفتم، به این نتیجه رسیدم که رای دادن بهتر از رای ندادنه، به دلیل همون تفکرات اصلاح طلبی که بیشتر از دیگر تفکرات می پسندم. قبول کن این تصمیم یک تصمیم سیاسیست، من یکسری اهداف خوب می بینم برای کشورم ولی دلیلی نداره همیشه از یک مسیر ثابت برای رسیدن به اون اهداف استفاده کنم اینو نمیگم که رنگ عوض میکنم نه به هیچ وجه، همون آدمم ولی گاهی برای رسیدن به یک مرجله بهتر  شدن نسبت به حالت قبل با حفظ نظراتم با کسی که شبیه افکارم هست و حتی با کسی که بیشتر مقابل من بوده تا همراهم، همسو شدن بد نیست.
این طور دیدم بهترین راه همون اصلاحات تدریجی و گام به گامه تا یک تغییر سریع و ناگهانی مثل انقلاب، تو نمی دونی بعد از انقلاب اوضاع چطور پیش میره ولی با مداومت این بهتر شدن تدریچی ،آینده کمی روشن تره و قابل پیش بینی تر.
می دونم  این راه سخت تره و حوصله و صبر زیادی میخواد ولی در هر حال بهتر دیدمش.
چند روز دیگه معلوم میشه حاکم مملکت که برای اولین بار به جای برچسب منافق و ضد نظام و ضد انقلاب، مخالفین خودش و نظامی که ساخته رو به رسمیت شناخته تصمیم عاقلانه ای که هم به نفع خودشه و هم مردم کشور رو میگیره یا نه.
به یک چیز دیگه هم رسیدم، اینکه نفرت و کینه داشتن و تصمیماتی که بر اساس اونا گرفته بشه با تفکرات بهتر شدن تدریجی در تناقضه، یکم به سرگذشت و تصمیمات آنگ سان سوچی رهبر مخالف دولت میانمار فکر کردم، کسی که بعد از چند سال خانه نشینی و برگشتن به سیاست ،اصلاحات به دور از تصمیمات از روی کینه و نفرت نسبت به دولت حاکم رو در پیش گرفته.
سیاست و تصمیم های مبتی بر اون رو بهترین استفاده از شرایط موجود و امکانات موجود برای بهتر شدن میبینم.
فقط اینم بدون 4 سال پیش و اتفاقاتشو فراموش نمیکنم و نکردم ، بخشی از زندگی منه.

تفاوت نگاه


مطلب جدیدی که امروز خوندمش :
يكي از اساتيد دانشگاه خاطره جالبي را كه مربوط به سالها پيش بود نقل ميكرد:
"چندين سال قبل براي تحصيل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ايالات متحده شده بودم، سه چهار ماه از شروع سال تحصيلي گذشته بود كه يك كار گروهي براي دانشجويان تعيين شد كه در گروه هاي پنج شش نفري با برنامه زماني مشخصي بايد انجام ميشد.
دقيقا يادمه از دختر كه درست توي نيمكت بغليم مينشست و اسمش كاترينا بود پرسيدم كه براي اين كار گروهي تصميمش چيه؟ 
گفت اول بايد برنامه زماني رو ببينه، ظاهرا برنامه دست يكي از دانشجوها به اسم فيليپ بود.
پرسيدم فيليپ رو ميشناسي؟
كاترينا گفت آره، همون پسري كه موهاي بلوند قشنگي داره و رديف جلو ميشينه!
گفتم نميدونم كيو ميگي!
گفت همون پسر خوش تيپ كه معمولا پيراهن و شلوار روشن شيكي تنش ميكنه! 
گفتم نميدونم منظورت كيه؟
گفت همون پسري كه كيف وكفشش هميشه ست هست باهم!
بازم نفهميدم منظورش كي بود!
اونجا بود كه كاترينا تون صداشو يكم پايين آورد و گفت فيليپ ديگه، همون پسر مهربوني كه روي ويلچير ميشينه...
اين بار دقيقا فهميدم كيو ميگه ولي به طرز غير قابل باوري رفتم تو فكر،

وقتي نگاه كاترينا رو با ديد خودم مقايسه كردم خيلي خجالت كشيدم...

۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

امیدوارم


یکی از دوستان وبلاگی پیام داده بود که حاضری وبلاگ مشترک راه بندازی؟
آره حاضرم، چون امیدوارم چون هنوز امیدوارم

الان که دارم می نویسم عارف به نفع روحانی کناره گیری کرده ، خاتمی و هاشمی و حتی مطهری حمایت قاطع خودشون رو از روحانی اعلام کردن.
جند دقیقه پیش رفقیم که چند ماهی میشد ازش خبر نداشتم زنگ زده بود و می پرسید میخوای چی کار کنی؟ میگفت تو شک و تردیده و با دوستای مشترکمون که صحبت میکرده یک سری قاطع میگفتن شرکت نمیکنن و یکسری تو شک و تردیدن.
من نمی خوام انقلاب دیگری تو کشورم به وجود بیاد، من نمی خوام دوباره یک دفعه و یک روزه همه چی عوض شه.
من تغییرات تدریجی رو بیشتر می پسندم ، حتی تغییرات مورچه وار رو.
اینو می دونم چه شرکت بکنم و چه شرکت نکنم فردای انتخابات از حضور پر شور مردم چه حماسه ها که نمی سازن با دستگاه های تبلیغاتیشون.
...

آره امیدوارم با اینکه نا امیدی خیلی آسونه و راحت تر
ولی من هنوز امیدوارم

۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

دموکراسی یا دموقراضه


خیلی وقت میشه که درست حسابی نرسیدم به یه روز خوب
یه کم گرفتاری ها زیاد شده 
احساس می کنم به یه تحول نیاز داشتم و دارم
تحولی که شک هامو ازم بگیره و تبدیل بشن به باور
گرفتاری هام البته جنس دیگری داشت

چند وقت دیگه مانده به یک نمایش 
این کتابی که تازگی ها خوندم چقدر قشنگ میاد به این مناسبت
کتاب در مورد سرزمینی به اسم غربستان هست که پادشاه آن سرزمین وصیت میکنه بعد از مرگش حاکم برای اولین بار با رای مردم انتخاب بشه ، مدت زمامداری هر حاکم دو سال باشه و انتخاب های مردم هم فقط میتونه از بین 25 فرزند پادشاه باشه.
مردم دو سال دو سال تک تک بچه های پادشاه رو انتخاب میکنن به این امید که پادشاه جدید به فکر اونا باشه و جرم و جنایت و فساد کمتری نسبت به حاکم قبلی داشته باشه. 24 بچه پادشاه همه از طرف مردم به این امید انتخاب میشن در حالی که یکی از یکی عملکرد بدتری در این مقام نشان می دهد.
تا این که مردم ، که به نوعی از ستم و جرم و جنایت حاکمان قبلی خسته شده بودن تصمیم میگیرن کوچکترین فرزند پادشاه به اسم دموقراضه که از لحاظ عقلی و روانی و جسمی مشکلات متعددی داشت رو انتخاب کنن به این امید این فرد با این مشکلات ، کمتر به مردم ستم میکنه.
داستان در مورد شیوه زمامداری دموقراضه و تصمیماتش پیش میره که خیلی برای ما آشنا به نظر میرسه.
از اولین تصمیمات پادشاه فقط این رو بگم که کسایی که شبیه خودش بودن یعنی ناقص عقل و ... رو بر راس امور گمارد. 

دموکراسی یا دموقراضه
نوشته سید مهدی شجاعی
لینک دانلود :

۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

به همین سادگی

دستشو گرفته بودم
اوایل همه چی خوب بود و اونم می خندید
اما بعد از مدتی
تلاش می کرد دستشو از دستم بکشه
من محکتم تر می گرفتمش و اون سعی بیشتری برای رهایی از دست من میکرد
می تونستم دستشو برای همیشه تو دستم بگیرم
می تونستم 
ولی دستش درد می گرفت 
 دوستش داشتم
برای همین دستشو  رها کردم
به همین سادگی

بارون رحمت

خدایی کردی و بازم

 نجاتم دادی از دردام
فقط شرمنده ام از تو
 که حسم بوده من تنهام
یه وقتایی دلم خستست
همه درها به روم بستست
میام  آروم تو آغوشت
با این قلبی که آشفتست
خدایا مثل من عاشق
 تو این دنیا فراوونه
کمک کن تا نشم رسوا
تو این دنیای وارونه
ببار بارونه رحمت رو
همین امشب  که داغونم
بذار باور کنم هستی
کنار تو من آرومم
بگیر دست منو این بار
که می دونم خطا کردم
من امشب از ته قلبم
تو رو یارب صدا کردم
یه دنیا آرزو دارم
که می دونم که می دونی
بازم امشب گرفتارم
رهایم کن تو میتونی

آهنگ و خواننده: محمد مبینی - ترانه:   مهرنوش فرید پویا - تنظیم : پوریا احمدی

۱۳۹۱ بهمن ۱, یکشنبه

جادوی فکر بزرگ


تو این مدت با مترو بیشتر از قبل رفت و آمد میکنم. کتاب می خونم، آهنگ گوش میدم یا می خوابم. می خوام از کتابی که این روزامو داره می سازه بگم. کتابی که برای بار دوم که تو مترو می خوندمش فهمیدم باید همیشه کنار دستم باشه، همیشه.
این کتاب 13 فصلی یک جورایی راه و رسم بهتر شدن و پیشرفت کردن رو نشون میده، از قدرت ایمان به خود، از اثرات افکار بزرگ ، تفاوت های افراد موفق با افراد معمولی ونحوه برخورد این افراد با موقعیت های مختلف زندگی با مثال های واقعی از زندگی افراد.
کتاب با این جمله تموم میشه : انسان خردمند فرمانروای ذهن خویش است و انسان بی خرد بنده آن.
جادوی فکر بزرگ
نوشته دکتر دیوید شوارتز
ترجمه ژنا بخت آور
 انتشارات مروارید
قدرت ماژیک فسفری یک بار دیگه برام ثابت شد. چون جادوی فکر بزرگ به یاد آوری همیشگی نیاز داره.
یادمه این جمله رو اون اوایل برام میل زد :
در حرکت است که افق های تازه پدیدار می شود

۱۳۹۱ دی ۲۹, جمعه

روز خوب

امروز 29 دی که دارم دوباره می نویسم، روز خوبی بود برام. یه روز خوب
خیلی وقت بود منتظر این روز بودم. دوباره شروع می کنم به نوشتن. در وبلاگی که آخرای سال 89 بود طرح ساختنش اومد تو ذهنم. توی رستوران هتلی نزدیکی تئاتر شهر نشسته بودم. روبروم نشسته بود با لبخند همیشگی مخصوص خودش. نمی دونم بحث به کجا کشید که فهمیدم وبلاگی داره و توش می نویسه. بیشتر فکر کنم تنهاییاشو اونجا می نویسه. برای همین بود که با وجود اصرارم آدرسشو نگفت.
اونجا بود که برای اولین بار طرح نوشتن تو فضای مجازی تو ذهنم جرقه زد. روزای اول نوروز 90 بود که با اولین پست مربوط به ایران باستان یه روز خوب شکل گرفت. با امید، امید به بهتر شدن، امید به یه روز خوب ، هم برای خودم و هم جایی که توش زندگی می کنم.
می خوام بازم بنویسم. 
بعد از یک سال و سه ماه و شش روز، امروز صداش رو شنیدم. با اینکه تو صداش لبخند همیشگی نبود، ولی همین هم برام یه روز خوبو ساخت. روزی که خیلی منتظرش بودم.

۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

درخواست اصغر فرهادی از نسرین ستوده


بانو نسرین ستوده بزرگوار، این روزگار بیش از هر چیز محتاج آموزگارانى چون شماست. شمع وجودتان را از این تاریکى دریغ مدارید. من نیز همچون بسیارى از هموطنان دل نگران سلامت شما هستم و از این طریق با ستایش پایدارى تان، تقاضاى پایان دادن به اعتصابتان را دارم.

با آرزوى رهایى همه غمخواران در بند.
اصغر فرهادى

۱۳۹۱ آذر ۱۰, جمعه

آهنگ ها




الان که می نویسم دارم دومین آهنگ ساعت 9 رو گوش میدم. 

این آهنگ منو یاد چند سال پیش میندازه. وقتی که از پل عابر پیاده رد می شدم و بلند برای خودم می خوندم و میشنیدمش. با خودم میگفتم امروز دیگه میگم. بیشتر آهنگ ها برام یادآوری حس یا خاطره ای یا اولین باری که اونو شنیدم و حس و حال اون موقع هست.
الان چهارمین آهنگ پرچم سفید.
برنامه خوبی برای این سه روزم ریخته بودم، اون طور که می خواستم پیش نرفت شاید تا پنجاه درصد. می دونم تا چند روز دیگه شاید فرصت هام کمتر بشه، باید بزنم بیرون. تا برنامه هام رو بیشتر جلو ببرم.
الان رسیدم به هشتمین آهنگ پرچم سفید.
اعتصاب غدای وکیل و مادر، چهل روز رو رد کرد. بمب خوشه ای روی سر بچه های سوری. فلسطین شد کشور ناظر. ستار بهشتی ، پلیس فتا ، قوه قضاییه  و مجلس. نامه ملکی و نوری زاد و ... .
دهمین آهنگ پرچم سفید.
توی وبلاگ دوستی مطلبی رو خوندم درباره اعتراض و انتقاد به این نمایشی که هر سال برای محرم آدما برگذار می کنن بدون ذره ای بهتر شدن و فکر کردن و دست به کار زدن. در ادامش تمام مشکلاتمون رو از گروه و قوم خاصی میدید. بدون نگاه کردن به خود خودمون.
نهمین آهنگ ساعت 9.
دوبیت شعر از آلبوم جدید خوانندش (اگه اشتباه نکنم) شنیدم . خیلی روزا از سر لجبازی/ چترمو جا می ذارم تو خونه/ دوس دارم مریض بشم تو بارون/ شاید حالم تو رو برگردونه. این هفته قراره آلبوم جدیدش بیاد و باز هم ساختن کلی حس و حال و خاطره جدید.
چهاردهمین آهنگ next level.
همیشه remix آهنگ ها با ریتم تندتری تو ذهنم بود، ولی این آهنگ همه چیزو به هم ریخت. با این آهنگ اشتیاقم برای ساختن و ابداع آواهای قشنگ بالاتر میره. آواهایی از نوع صدایی که خیلی وقته نشنیدمش.یک سال.
هفتمین آهنگ  salaam.
تم های آهنگ هایی که امروز گوش میدم شبیه همه. معمولا با توجه به حس وحالم آهنگ ها رو گوش میدم نه برای تغییر حس و حالم. این آهنگ وطنی رو خیلی دوست دارم، با این که کلمه ای از زبان آذری متوجه نمیشم ولی حس عجیبی به آدم دست می ده با شنیدنش. حس قدم زدن روی ابرها با کوله باری سنگین و تنهایی عجیب.
اولین آهنگ forrest gump.
ادامه نوشته رو بعد از حدود دو ساعت ادامه می نویسم. تو این مدت دو تا مستند دیدم. یکی درباره بروس لی و دیگری هومن خلعتبری.
این جاده بالا و پایین داره. غم، شادی، تنهایی، زیبایی، رسیدن، دوری و ... و چاره ای ندارم جز این که اونو به بهترین شکل با وجود این شرایط جلو برم.
چهارمین آهنگ از ساعت 9 با نام زندگی همین امروزه.

۱۳۹۱ آذر ۴, شنبه

پرسش ، پاسخ


حماقت از پاسخی داشتن برای هر چیزی سر بر می کشد ،

دانایی پیامد داشتن پرسشی درباره هر چیزی است.
این جمله رو امروز جایی خوندم، منو به فکر فرو برد.
یک سالی میشه با یک دوستی آشنا شدم که برای هر مطلب و سوالی چه تخصصی و گاها غیر تخصصی پاسخی داشت. بیشتر اوقات هم این پاسخ ها رو طوری بیان می کرد که گویا اطمینان صد در صدی داره.
توی چند مورد که مربوط به مسائل روز میشد با اطمینان صددرصدی درباره یک واقعه و یا مطلبی اظهار نظر میکرد یا مثلا تو بحثی که به اون مربوط نمیشد اظهار نظر می کرد،  دست آخر پس از جستارها و جستجوهای گوناگون بهش نشون دادم مثلا تو اون مورد خاص اشتباه میکنه و ...، ولی اون باز نمی پذیرفت و همچنان همینگونه رفتار میکنه. 
کمی بشتر دقت کردم دیدم خودم هم رگه هایی از این رفتار رو دارم. این که جوابی همیشه داشته باشم و دیگر اینکه در بحث های این مدلی شاید قیافه حق به جانب داشته باشم و یا شاید خونسردی و لحن آرومم رو از دست بدم.
و الان هم بیشتر دارم درباره قسمت دوم این جمله فکر میکنم. داشتن پرسش برای هر چیزی.
می خوام به یک سخنرانی گوش بدم که این لینک دانلودشه. چون هنوز بهش گوش نکردم زیاد تبلبغشو نمی کنم تا بعد.

۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

فرق انقلاب 57 و انقلاب مصر


به دنبال برخورد یک قطار و اتوبوس در جنوب قاهره و کشته شدن نزدیک به ۵۰ کودک بین چهار تا شش سال ،وزیر حمل و نقل مصر و رئیس راه آهن استعفا کرده اند.

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

وصیت نامه

یاد آخرین ویدئویی که ازش دیدم افتادم. تو بیمارستان بود. از زندان اومده بود. به صبر دعوت می کرد.
 کسی که چه زود یک ماه از آزاد شدنش گذشت.
برای شناخت کلی ایشان اینجا کلیلک کنید.
دانلود متن وصیت نامه احمد قابل با فرمت PDF :

۱۳۹۱ آبان ۱۹, جمعه

ستار بهشتی


موضوع درخواست: شکایت علیه بازجوی خود
به: آقای اعلائی مسئول اندرزگاه ۳۵۰
اینجانب ستار بهشتی درتاریخ ۹۱/۸/۹ از طرف پلیس فتا در منزل بدون حکم بازداشت شدم و اینجانب در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم از فحش های ناموسی که به مادر بنده می گفتند و به خودم مانند [...]، مادرت سالم نیست و بسیار توهینهای دیگر و انواع ضرب و شتم با مشت و لگد و بستن به میز و لگد زدن به سر بنده و اکنون در تاریخ ۹۱/۸/۱۱ بنده را پلیس فتا باز احضار کرده و با خود می برد و بنده عواقب هر اتفاقی که برایم پیش آید مقصر پلیس فتا می دانم و همینطور اگر اعترافی از بنده گرفته شود تحت شکنجه بوده در مدت ۱۲ ساعت ماندن در بند ۳۵۰ اتاق دو، اعضاء اتاق شاهد آثار ضرب و شتم روی بدن بنده بوده اند. و ۲ بار به پزشک مراجعه کردم در نهایت گزارش خود را تقدیم به شما می کنم و خواستار پیگیری این امر هستم.
با تشکر
ستار بهشتی

پی نوشت : برای اطلاعات بیشتر اینجا را بخوانید.